محرومیت از برادر در اشعار قدیم

بنابر روال خودم با دو تا پرسش مردافکن و بی‌ربط پیرامون «علم فراست» و «چشم‌زخم» به سراغ اوسا حاجی رفتم و پیش خود گفتم این بار حتماً پیرمرد همه‌چیزدان کله‌پا می‌شود و از پاسخ به این پرسش‌ها درمی‌ماند. وقتی این دو مسئله غامض را با اوسا حاجی طرح کردم پیرمرد نگاه عاقل اندر سفیهی به […]

بنابر روال خودم با دو تا پرسش مردافکن و بی‌ربط پیرامون «علم فراست» و «چشم‌زخم» به سراغ اوسا حاجی رفتم و پیش خود گفتم این بار حتماً پیرمرد همه‌چیزدان کله‌پا می‌شود و از پاسخ به این پرسش‌ها درمی‌ماند.

وقتی این دو مسئله غامض را با اوسا حاجی طرح کردم پیرمرد نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و گفت: من گمان می‌کردم اخیراً کمی روحیه جستجوگری و مطالعه پیش‌گرفته‌ای و در این فرایند تکمیل و تکامل می‌خواهی پلی از گذشته و حال، به آینده بزنی که سراغ من می‌آیی، اما گویا تو اساساً علاقه‌مند هستی مسائل مهم را رها کرده و به مطالب نه‌چندان مهم و «شبه‌علم» بپردازی.

پیرمرد دستی به سبیل خود کشید و گفت: با این حال جهت این‌که بدانی، «علم فراست» در ازمنه قدیم به دانشی گفته می‌شده که پیرامون انواع و مکان خال‌های بدن صحبت می‌کرده و ناصیه و سرنوشت آدمیان را از روی مکان و نوع خال حدس می‌زده تا جایی که خال‌های روی صورت یا پشت کتف را نشانه بزرگی و پیشانی‌بلندی می‌دانسته‌اند.

پیرمرد ادامه داد: «چشم‌زخم» هم بنابر آیه «وان‌یکاد» در بین مسلمانان مطرح شد اما علما اعتقاد دارند مصادیق دقیق این آیه بر ما هویدا نیست و ممکن است تمثیلی از نگاه شماتت‌بار باشد و از این نظر آنچه با عنوان دفع چشم‌زخم و ادوات و اشیای مختلف برای این کار رایج شده، ربطی به اصل آیه ندارد و استاد مطهری هم استفاده مکرر از تابلوی «وان‌یکاد» بر درب خانه و مغازه و شور دانستن چشم سایر مومنان را نوعی خودخواهی می‌داند که با نص برادری و خیرخواهی عالم ایمان تناسب ندارد بلکه ایشان توصیه می‌کند آیاتی مانند «هل یستوی الذین یعلمون و‌الذین لا‌یعلمون» یا آیات جان‌بخش دیگر در مورد شیوه زندگی و سلوک و خریدوفروش و رفتار با دیگر مؤمنان با خط خوش نوشته و بر درب خانه‌ها و مغازه‌ها آویخته شود.

اوسا حاجی به نقطه‌ای نامعلوم در افق خیره شد و گفت: البته که آنچه مادران قدیم در باب دفع چشم‌زخم از فرزندان خود انجام می‌دادند یکسره از سر مهر لایزال مادری بود و یادش به خیر آن مادرانی که چندان به دنبال آراستگی چهره و زیبایی ظاهر نبودند و همواره آستین‌هایشان خیس و بالازده بود چون دست در کار صناعتی برای اهل خانه داشتند و از سر صدق به لباس کودکان سنجاق می‌زدند یا با قرائت اذکار و ادعیه به‌صورت آنها پف می‌کردند و ای‌بسا که به قول امروزیان اثر «انرژی مثبت» این قبیل افعال، مؤثر هم واقع می‌شد و به افراد حسی از پشتیبانی و بهره‌مندی از نیرویی ماورایی می‌داد که همان عشق و مهر خانواده و محور آن یعنی «مادر» بود.

پیرمرد دو دست را بر عصا تکیه داد و آهی کشید و گفت: بله عزیز جان، خانواده‌ها قبل از رواج مدرنیسم وارداتی، بسیار نزدیک‌تر بودند و این‌گونه نبود که دیوار حریم خصوصی این‌قدر همه‌چیز اعضای یک خانواده را از هم جدا کند و در آن خانواده‌های گرم و مهربان، پدر، مادر، برادر و خواهر هر یک عناصری بسیار مهم از یک شبکه در هم تنیده مهر و عطوفت بودند به حدی که چهره در هم کشیدن یک عضو مسئله همه اعضای خانواده تلقی می‌شد و محرومیت از برادر یا خواهر مضمون بسیاری از اشعار فولکلور و ترانه‌های محلی را به خود اختصاص می‌داد و «بی براری» به‌مثابه از دست دادن پشت‌وپناه و فاقد تکیه‌گاه بودن در این آواها و نواها مذمت می‌شد.