شهید اسکندری خودش برای نگاشتن « سرّسر » مرا کشاند

بامداد خبر:به پاسداشت و افتخار دلاورمردی و پاکبازی شهید حاج عبدلله اسکندری به سراغ نجمه طرماح، بانوی نویسنده رفتیم تا از سومین اثرش با عنوان « سرّسر »در باره این شهید جان برکف، گپ و گفتی داشته باشیم. شهید اسکندری چگونه توانست برای جوانان و مدیران الگویی تاثیرگذار شود؟ و در کتابتان چگونه به آن […]

بامداد خبر:به پاسداشت و افتخار دلاورمردی و پاکبازی شهید حاج عبدلله اسکندری به سراغ نجمه طرماح، بانوی نویسنده رفتیم تا از سومین اثرش با عنوان « سرّسر »در باره این شهید جان برکف، گپ و گفتی داشته باشیم.

شهید اسکندری چگونه توانست برای جوانان و مدیران الگویی تاثیرگذار شود؟ و در کتابتان چگونه به آن پرداخته اید…

اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست/ من از تو می نویسم و این کیمیا کم ست

شهید اسکندری یکی از انبوه شهیدان و شخصیت های پر جاذبه زندگی شخصی و حرفه ای من هستند که خودشان برای نوشتن مرا به سمت خودشان کشاندند.

شهید حاج عبدلله اسکندری در تمام دوران خدمت خود یک فرد نظامی بودند به جز چند سال پایانی که به عنوان مدیر کل بنیاد شهید استان فارس مشغول به خدمت بودند. در نگاه همکاران و خانواده، ایشالله در فضای مدیریتی علاوه بر جذبه و جدیت در امور، سوای از درجه نظامی، بسیار منعطف، مردم دار، احترام گذار نسبت به ارباب رجوع و متواضع نسبت به خانواده های شهدا و جانبازان بودند. این خصیصه های مثبت سردار، در روایت شاهدان عینی و در بسیاری فیلم ها و گزارشات مستندی که از دوره ریاست ایشان برجای مانده نمود دارد. و تلاش کردم با حفظ مستندات، در قالب روایت داستانی این موارد را به تصویر بکشم.

پیشینه شهید اسکندری در شیراز دارای چه شاخصهایی بوده که مردم برای این شهید بی‌سر سنگ تمام گذاشتند؟

درست هست که حاج عبدلله اسکندری فردی ناشناس در سطح استان نبودند و به واسطه مسئولیت های نظامی و فرهنگی در سطوح مدیریتی شاخص بودند، اما چیزی که مردم را اینگونه دل سوخته سرنوشت این بزرگوار کرد همان چیزی بود که زمانی مردم را داغدار شهادت حسین بن علی(ع)، و روزی عزادار سپهبد قاسم سلیمانی کرد.

مدیری که پس از بازنشستگی می توانست در خانه خودش بماند و بی دغدغه سالهای بازنشستگی را به سفر و تفریح بگذراند، احساس مسئولیت نسبت به اتفاقات اطرافش به او اجازه بی تفاوتی نمی دهد. از این رو مهیای سفر به سرزمینی می شود که اگر ایشان یا دیگر رزمندگان حضور نمیافتند امروز باید از کوچه و خیابان و خانه های ایرانی با درندگان وحشی خوی داعشی مبارزه می کردیم.

برای نگارش کتابی درباره زندگی شهید عبدالله اسکندری، چه دلیلی باعث شد به سراغ نوشتن بروید؟

برای نویسنده و محقق، سوژه ها مثل مروارید های کف دریا هستند و او غواصی که در این دریا نمی داند با دو دستش چقدر می تواند مروارید بردارد. حکایت من با شخصیت هایی که می شناسم حکایت کشف مروارید های کف دریا هستند و من غواص این دریا. حاج عبدلله اسکندری، شهید بی سری که اولین شاخصه شان برای انگیزه بنده به نوشتن شد؛ جدا شدن سر از پیکر مبارکشان در غربت بود.

ماجراهایی شد که در این فرصت نمی گنجد اما راه را خود سردار برای نوشتن هموار کرده اند و قبلا درباره ش گفته ام. اما بعد ها در جریان نگارش کتاب شخصیت سردار بزرگوار را بیش از پیش شناختم.

مهم‌ترین تصویری که می‌خواستید از شهید نشان بدهید که شما را وادار به نوشتن کتاب کرد چه بود؟

بهتر است بگوییم مهمترین تصاویر!

فرماندهی در عین تواضع و خشوع، احترام بیش از حد تصور به همسر و فرزندان، سبک زندگی ساده، بی تکلف و عاری از تجملات_ در جایگاه فرماندهی_ و مصادیقی از این دست که در کتاب صراحتا بیان شده است.

ابعاد مختلف شخصیت‌ ایشان به لحاظ ویژگی‌های دراماتیک غنی بود و دستت‌تان را برای پردازش بهتر باز گذاشته بود؟

سردار اسکندری عزیز، شخصیت پیچیده و دور از ذهنی ندارند، ایشان در عین سادگی دوست داشتنی هستند. این یکی از ویژگی های جذاب ایشان است.

اگر شهید را در رویا یا واقعیت ملاقات کنید از او چه چیزی را که برایتان مبهم مانده خواهید پرسید؟

امروز بهترین اتفاق در زندگی حرفه ای و شخصی بنده رخ داد. بعد از سالها یکی از شخصیت های کتابی که نوشتم و با او در ذهن و قلبم زندگی کردم، پس از نگارش کتاب زندگی اش بازگشت و دیدار من و ایشان مثل دیگر شهدایی که ازشان نوشته ام به قیامت نیوفتاد. امروز برای اولین بار، شهیدی که درباره ش قلم زدم به خانه برگشت و این حس مبهم شیرین دوست داشتی جای هیچ پرسشی برایم نگذاشت. جواب سوال شما همین هست که من شهید را ملاقات کردم، اما در محضر ایشان جایی برای سوال نبود. حرفهای خودمانی که می دانم اگر نمی گفتم هم ایشان ناگفته را می دانند و اشک، که بیشتر از سر شوق بود

لطفا در پایان مختصری از فعالیت دهای ادبی خود بگویید:

«نجمه طرماح» هستم نویسنده و پژوهشگر و از نوجوانی می نوشتم و از سال ۸۸ نویسندگی را هدفمند دنبال کردم و تا کنون شش اثر تالیف شده با عناوین: کبوتر دو برج، نیمه پنهان ما، سرّسر ، جوان انقلاب، دره سوسیالیست ها، لاینز به مخاطبان و هم وطنانم تقدیم کرده ام و در حال نگارش دره سوسیالیست ها ۲ هستم و چند سالی ست که مشغول آموزش تکنیک های نویسندگی و پژوهش روایی برای علاقه مندان به نویسندگی هستم.