به مناسبت سالگرد در گذشت اسطوره سیاه بازی ایران

یدالله صادقی ، سیاه خلاق و بداهه گو

بامدادخبر– استاد ید الله صادقی نوعدوست ( معروف به یدی سیاه ) در تاریخ ۵/ ۰۸/۱۳۰۵  در خانواده ای ، دین دار و مقید در محله ی قدیمی سنگ سیاه شیراز دیده به جهان گشود. بر اساس  داشته هایی چون هوش، ذکاوت و توانایی های منحصر به فرد که خداوند در وجودش قرار داده بود […]

بامدادخبراستاد ید الله صادقی نوعدوست ( معروف به یدی سیاه ) در تاریخ ۵/ ۰۸/۱۳۰۵  در خانواده ای ، دین دار و مقید در محله ی قدیمی سنگ سیاه شیراز دیده به جهان گشود. بر اساس  داشته هایی چون هوش، ذکاوت و توانایی های منحصر به فرد که خداوند در وجودش قرار داده بود می توانست با تحصیل زندگی بهتری داشته باشد  اما به دلیل مشکلات مالی خانواده زود تر از آنچه باید به همراه اسدالله برادر بزگترش ( اسد الله متولد ۱۲۹۵ بوده و بعد ها او هم جزو سیاه پوشان شیراز می شود اما توفیق چندانی در این لباس نداشته) وارد بازار کسب و کار شد و با کمال تاسف نتوانست درس بخواند . در نوجوانی با اوستا غلام  ،(  نامی که احتمالا  غلام رنجبر باشد ) آشنا می شود . اوستا غلام نوازنده دوره گرد بوده که به  عروسی های شیراز و حومه می رفته ، او یدی را به دلیل انعطاف فوق العاده بدنی و شناخت خوب  از ریتم و رقص به عنوان زن پوش استخدام می کند تا یدی وارد این راه پر پیچ و خم شود . روزگار بر وفق مراد اوستا غلام  و یدی رقاص می شود به حدی که سالیان زیادی با هم کار  می کنند حال دیگر یدی بزرگتر شده و دوست دارد که از این شغل در آید پس به یادگیری ضرب می رود و خیلی سریع نوازنده ضرب می شود . اما  روح بازیگوش او با دیدن سیاهانی چون غلامحسین سقا ( که از سیاهان خوب و به نام شیراز است )سر شوق می آید .

به گروه سقا می رود وعبدالحسین سقا  نقش های فرعی و جایگزین بازیگرانی که به هر دلیل در یک اجرا نمی آیند ( زاپاس بازیگر )  به او می دهد ، اما  می داند خدا او را برای نقش پوشی سیاه آفریده و دوست دارد  بخت خود را در این راه امتحان کند . سقا  در گروه ، از دختران خود  به عنوان رقاص ، نق ش های زن ، دختر استفاده می کرد و این یک شانس برای یدی بود .

سید رسول موسوی داماد یدی سیاه و احسان صادقی نوعدوست تنها پسر یدی ( یدی سیاه چهار پسر و سه دختر داشته که در حال حاضر تنها یک پس و سه دختر باقی مانده است )  در مورد ویژ گی های یدی سیاه می گویند : با اینکه سواد نداشت اما اطلاعات عمومی خوبی داشت . به همه اخبار و رویدادها مسلط بود به طوری که هر اتفاق تازه ای برای او طنزی می ساخت منحصر به فرد  ، او دو اجرای یکسان نداشت از یک نمایش به تعداد هر شب عروسی اجرای متفاوتی را می آفرید – او خلاق بود و هنر بداهه گویی مثال زدنی داشت . کمتر کسی می توانست روبروی او بازی کند . و نخندد چون غیر قابل پیش بینی بود . بدنی انعطاف پذیری داشت . خیلی سریع و فرز بود این جمله که از دیوار صاف بالا می رود برای او  واقعیت داشت . در عروسی ها بعضا از دیوار وارد می شد در مجلس وقتی کاری می کرد که ارباب دنبالش می کرد از درخت بالا می رفت . همه کار می کرد . این همه انرژی قابل تصور نیست . به یاد دارم در یک شب سه اجرا داشت و هر سه را پوشش داد . بی کم و کاست . خوش صدا بود با آواز بیگانه نبود دلنشین بود .

رقص او را در هیچ کدام از سیاهان قبل و بعد او ندیدم .بدن او می توانست از سه چهار قسمت روی هم جمع شود مثل مقوا که می شود تا کرد و دوباره شکل اول می گیرد . مثلا با ماشین تصادف  بعد مثل یک صافکار خودش را صاف می کرد ( یاد کتاب تاریخ تاتر شیراز نوشته استاد احمد سپاسدار می افتم . این مطلب را خوانده بودم ) رقص استکان او خاص خود او بود . با هر چیزی که در مجلس می دید دستمایه ای برای خنداندن می شد . نابغه بود و بی ادعا . هرگز ندیدم نمازش ترک شود . با خدا بود و مهربان . خانواده دوست مردم به او احترام می گذاشتند . به حدی که چند ماه هم برای آمدنش به عروسی شان نوبت می گرفتند و صبر می کردند . باورتان می شود کسی برای یک مطرب اینقدر ارزش قایل شود . مثل اینکه بدون دیدن کار یدی ، عروسی او ناتمام است . عجیب و باور نکردنی بود . حاضر بودند پول بیشتر بدهند تا یدی را داشته باشند .  عاشق هنرش و مردم بود.

کسانی که همکار او بودند و بر اساس حادثه یا کهولت از کار افتاده می شدند  در بخشی از در آمد یدی شریک می شدند .

او به همه چیز توجه می کرد . مهربان ، با گذشت و دوست داشتنی بود . مگر می شود شیرازی باشی و سنت شصت باشد و یاد یدی نباشی . یک شیراز بود و یک یدی سیاه .

استادان بزرگی کار را دیده اند و در مورد او سخن گفته اند و هنوز یادش را زنده نگه می دارند .هنوز دوستش دارند . مثلا سال ۹۴ بزرگداشت براش گرفتند  . استادانی چون رحیم هودی – احمد سپاسدار( شنیدیم توی یک کتاب اسمش را حتی نوشته )  – امین فقیری – اصغر همت  و …… مگر می شود کسی او را دیده باشد و یادش نکند

در سال ۱۳۴۲ به اصرار جهانگیر فروهر و اصغر محمدی ( معروف به اصغر ماتیکی ) به تهران رفت اما زود به شیراز برگشت و با دسته احمد جوانمردی که تازه تاسیس شده بود در کنا ردو سیاه دیگر که در گروه بودند ، حال دیگر دسته جوانمردی سه سیاه داشت اما هنوز مردم فقط یدی را می خواهند . یدی سیاه بازی لاله زاری را چون در سالن تماشا بود سیاه بازی نمی دانست.( شاید هم داشته به  تفاوت  های دو نوع سیاه بازی تهران و شیراز اشاره می کرده ) درست می گوید سیاه بازی باید روی حوض باشد و در عروسی ….

من در این  اندیشه می روم که چه طور یدی جاودانه شد ، و به این واقعیت می رسم خالی از توانایی های منحصر به  فرد ، استاد یدالله صادقی مگر سیاهی به تنهایی ، و بدون ارباب پوش و یا وزیر پوش قوی ، هرگز می تواند بدرخشد . اینجاست که می بایست از ستاره دیگر شیراز استاد بنت یعقوب ( بازیگر خوب و مثال زدنی دیگر که خالق عقید الملک است ) نام برد او مکملی شایسته مثال زدنی و بی بدیل همچون یدی سیاه است که  در تاریخ سیاه بازی ایران زمین میشه خواهد درخشید

به اتفاق احمد رضا زنجیر ساز – احسان صادقی نوعدوست به دیدن اسطوره سیاه بازی ایران می رویم که اکنون در دالرحمه شیراز به خواب ابدی رفته است .

استاد یدالله صادقی در ۱۴/۰۸/۱۳۶۹ در بین صدها تن از دوستداران و طرفدارانش با احترام مثال زدنی در شیراز دوست داشتنی اش در خانه ی جدید آرام گرفت حالا دیگر قسمتی از خاک شیراز است و قسمتی جدا نشدنی از فرهنگ و هنر ایران زمین  . روحش شاد و خاطرش بهاری و سبز .

 

با ادب به خانواده استاد یدالله صادقی

به قلم اصغر زیبایی نژاد و احمد رضا زنجیر ساز

سنگ سیاه با ایجاد گذر فرهنگ و هنر روسفید می شود