بهرام آشفته ؛ تندیس ساز و عضو هیات مدیره انجمن مجسمه سازان آذربایجان شرقی

هنگام کار روی تندیس اسب ها از خود بی خود می شوم

دلم تنگ شده برای اسب چوبی کودکی ام که هر شب خواب می دیدم  بال در آورده و پرواز می کند (امید صباغ نو)

 

اسب می تواند نماد آن وجه سرکش و رام نشدنی وجود آدمی باشد که منتظریم یک روز بال بگشاید ومارا با خود ببرد . بهرام آشفته متولد سال ۱۳۵۶ در مراغه ،عضو هیات مدیره انجمن مجسمه سازان استان آذربایجان شرقی و عضو انجمن توسعه هنرهای تجسمی و انجمن هنرمندان خود آموخته ایران است. او تندیس ساز و عاشق اسب هاست ،اسبهایی که خیال او را میدان تاخت و تازی ابدی کرده اند . با او درباره  اسب ها و سبک خلاقانه تندیس سازی اش مصاحبه ای کردم که شما را به خواندنش دعوت می کنم .

سبک کاری شما از کجا سرچشمه می گیرد؟

احجام فلزی یا بهتر بگویم مجسمه سازی با قطعات بازیافتی “خودرو”  سبکی بود  که از سالها پیش بوجود آمده و هر هنرمند با تکنیک های خاص خود آن را دنبال کرد  . من با اضافه کردن چوب به این ساختار آن را به سبک ویژه خودم تبدیل کردم و موفق شدم این شیوه را در اداره ارشاد به نام خودم ثبت کنم .

اسب به عنوان یک نماد کهن در فرهنگ ایرانی از کجا به آثارشما وارد شده است؟

من مجموعه بزرگی از اسبها را کار کرده ام که علتش علاقه و عشقم به اسب است .بله من عاشق اسب ها هستم و به قدری این عشق در من تاثیر داشته که هنگام کار روی تندیس اسب ها از خود بی خود می شوم ، من همیشه یک اسب زیبا در ذهنم داشته و دارم ،اسبی که در ذهنم تاخت و تاز  و دلبری می کند  و من از بودنش لذت می برم ،در کارگاه وقتی روی پروژه های دیگر نیز کار می کنم حتما در گوشه ای دیگر  یک مجسمه نیمه تمام اسب وجود دارد که بتوانم با آن عشق بازی کنم .

اگر بخواهیم ریشه های عمیق تر تفکر در این سبک اجرا را پیدا کنیم کجا باید دنبال این ریشه ها بگردیم و جلوگری طبیعت در آثار شما به چه صورت بوده است؟

رابطه من با طبعت در آثارم به متریالی که استفاده می کنم بر می گردد  ،وقتی برای خلق آثار از مواد  دورریز  استفاده می کنم  در حقیقت دقدقه ام را نسبت  به طبیعت به نمایش گذاشته ام . ما یکی از بزرگترین تولید کنندگان زباله دنیا هستیم . متریال من زباله های فلزی است که  جز ذوب مجدد در شرکت فولاد سرنوشت دیگری ندارند ، من خواستم این موضوع را فرهنگ سازی کنم تا مردم  بدانند که ساخت آثاری فاخر و منحصر به فرد که بتواند در حراجی ها ، گالری ها و مجموعه های بزرگ دنیا هم ایجاد ارزش افزوده کند و هم قابل ارائه باشد باشد، با خلاقیت  و استفاده از متریال منحصر به فرد ، امکان پذیر است ،اگر چه متریال استفاده شده هیچ ارتباطی به هنر نداشته باشد  .

رابطه شما با جشنواره ها چطور است و آیا در سطح جهانی به  عرضه وارائه آثارتان پرداخته اید؟

جوایز متعددی از بینالها  و جشنواره های داخلی و خارجی داشته ام که در این بین بیش از پنج جایزه و مقام برتر را کسب کرده ام . در حال حاضر هفتاد یا هشتاد درصد از کارهایم به صورت مستقیم  به خارج از کشور برده می شود و توسط مجموعه دارهایی که در کار خرید و فروش آثار هنری هستند  در خارج از کشور  عرضه  می شود .این موضوع باعث شده در دنیا آشنایی خوبی با کارهایم ایجاد شود .

وضعیت اقتصاد هنر در ایران وچه وضعیتی دارد وحمایت مسوولین از هنر را تا چه حد موفق و موثر می بینید؟

اقتصاد هنر در ایران بسیار ضعیف است ولی در دنیا  برعکس است و یکی از پایه های اقتصادشان ، اقتصاد هنر است . هنر  انقدر گردش مالی دارد  که سرمایه گذاران مشتاق شده اند در این زمینه سرمایه گذاری کنند . ولی این مورد در ایران خیلی ضعیف است .اخیرا چندسالی است اکسپو یا حراج ملی در تهران برگزار می شود . اکسپوی تهران حرکت امیدوار کننده ای است که امیدوارم گسترده تر شود . حمایت دولت از هنرمندان صفر است و بهتر است مسوولین به کار خودشان برسند و باید گفت مسوول را چه به هنر .

چرا رویکرد کپی کاری به جای خلاقیت و نوآوری در هنر امروز ایران چه از جانب اساتید و چه تازه کارها  گسترش یافته است؟

وقتی هنرمند از مردم عقب بماند و نتواند نقش آموزگار را ایفا کند به اجبار روی به دزدی آثار دیگران می آورد و به اسم خودش سعی در خلق یک کپی دست چندم  می کند و آن را به خورد مخاطب می دهد که البته نه ارزش دارد نه ماندگاری. از طرف دیگر بیماری اقتصاد به همه حیطه های دیگر نفوذ پیدا می کند مثل کرمی که به جان سیب می افتد .وقتی حلقه فشار اقتصادی  تنگ تر و تنگ تر می شود  آدمها به فکر فرار از مهلکه می افتند کهاین باعث تولد شغل های کاذب در جامعه می شود  .

ارزیابی شما از هنر امروز ایران چگونه است آیا می توان هنر امروزمان را بازتابی از هنرفاخر ایران با پیشینه فرهنگی اش ارزیابی کرد ؟

هنر ایرانی یکی از غنی ترین میراث های هنری در تاریخ جهان است و در بر دارنده بسیاری از رشته ها از جمله معماری ،نقاشی ،بافندگی ،سفالگری ،موسقی ،خوشنویسی ،فلزکاری بوده است . اما هر هنر بنا به سبک و ارزشهای درونی و خاص اش ارزشیابی می شود،بطور مثال سبک هنری میکل آنژ در مجسمه سازی بسیار ارزشمند است ولی در دنیای امروز سبک ها به تدریج در حال حرکت به سمت شیوه های مدرن  اجرا و مفهوم پردازی هستند، اما این به مفهوم فاصله گرفتن از از پیشینه فاخر هنر نیست بلکه این موضوع از نگاه من به خلاقیت و نو آوری و به روز بودن تفکر و شیوه کار هنرمندکه خود  واکنشی به تغییر اوضاع اجتماعی ،فرهنگی مردم هرکشور است محسوب می شود .  من نیز سعی کرده ام در مجسمه و حجم سازی به نیاز مخاطب توجه کنم و آن چه را که مورد پسند سنت وفرهنگ اصیل و دیرین ایرانی است را در تلفیق با علاقه هایم چیدمان و در معرض نمایش و دید قرار دهم ،چشم نوازی این آثار برای من مهم بوده و من برای ایجادش تلاش زیادی  می کنم .

نقش اجتماعی هنر در جامعه را چقدر موثر می دانید ؟

انسان از بستر یک پدیده اجتماعی می آید  .پدیده های انسانی دارای رویکردهای  جمعی و گروهی هستند  .واکنش های انسانی شامل هیجان ،تفکر ،آرامش درواقع از همین  پدیده های اجتماعی مادی و معنوی در اطراف ما و پاسخ های ما به آنها شکل می گیرد .عادتها تکرارها،و واقعیت  ارکانی هستند  که برای تخیل هنرمند الهام بخش هستند  و هنرمند  درونیاتش را با اثر هنری ، بیرون می ریزد و این گونه جامعه دچار تحول می شود .انسان هنرمند وقتی این ها را به صورت طرح روی کاغذ،تراش روی سنگ و نوشته ادبی در می اورد در حال طراحی این نظم ها  و ساختارهای زنده اما نامرئی جامعه است .هنرمند در محیط جامعه متحول می شود ،و متحول می کند ،متفکر و خلاق می شود . او  از جانب  طبیعت به بشریت هدیه می شود تا جامعه ،طبیعت و زندگی را متحول کند .