سخن از محمدعلی اسلامی ندوشن یعنی سخن از «ایران»

دُر دانه ی ایران بود

بامداد خبر:/ تبریز/نیما عظیمی به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بامداد خبر، از تبریز : ایران جان، داغدار یکی از دُردانه های فرهنگ و ادب خود شد. شعر و نقد و نوشتارش، ترجمه و علمِ حقوقش، تمام پژوهش و جان فشانی هایش برای سرافرازی و دفاع از نامِ نامی «ایران» بود. سخن از محمدعلی اسلامی ندوشن […]

بامداد خبر:/ تبریز/نیما عظیمی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بامداد خبر، از تبریز : ایران جان، داغدار یکی از دُردانه های فرهنگ و ادب خود شد. شعر و نقد و نوشتارش، ترجمه و علمِ حقوقش، تمام پژوهش و جان فشانی هایش برای سرافرازی و دفاع از نامِ نامی «ایران» بود. سخن از محمدعلی اسلامی ندوشن یعنی سخن از «ایران»؛ اگر شعری به نام و برای او سروده شود، تمام استعاره های آن شعر را باید «ایران» بنامیم.
عشق به «ایران»، قلم کیمیایی آن یارِ فرزانه را به جوهرِ ورجاوندِ دغدغه ی میهن آغشته کرده بود. عمر گرانمایه و پربار خودرا باشوق دانشورانه و نگرانیِ خالص، وقف خدمت به فرهنگ و ادب ایران کرده بود. زبان فارسی را افزون تر از یک زبان می دانست : «زبان فارسی، وسیله ی یکپارچگی سرزمینی بوده است که تحت نام ایران و یا در قلمرو سرزمینی ایران، قرار داشته؛ سرنوشت ایران را به عنوان یک واحد مستقل فرهنگی، وابسته به سرنوشت خود کرده؛ افت و انحطاط زبان فارسی،تا حدی مبین افت و انحطاط فرهنگی و اجتماعی ایران شناخته می شد»(نامه ی پارسی، سال هفتم، شماره ی چهارم، ۱۳۸۱)

موضوع برای او، «ایران» بود وبس؛
هرگز در ورطه ی سخیف ایدئولوژی های وطن سوزِ دوران روشنفکری گرفتار نشد و آن شعارهای مبتذلِ معقول نما را سرنداد! اما برخلاف آنان، درست و دقیق «ایران» را می شناخت؛ نسبت به زوال اندیشه و انحطاط خرَد، هشدار داد و اثر نگاشت؛ بیش از هفتاد کتاب و صدها مقاله ی ارزشمند درباب ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران به یادگار گذاشته است. تأسیس «ایران‌سرای فردوسی» و انتشار «فصل‌نامه ی هستی» از خدمات ارزنده ی او در زمینه ی بالندگی فرهنگ و ادب فارسی می‌باشد. ندوشن حتی تحصیل علم حقوق را برای «ایران» انتخاب کرده بود تا در مسیرِ تلاش برای اسکانِ «حکومت قانون» در وطنش گام بردارد.
موضوع برای او، «ایران» بود وبس.

در مجله ی «یغما» بانوشتن مقاله ای با عنوان «ایران را از یاد نبریم» اشاره ای مرتبط با نماد ایستادگی ایرانیان، یعنی «سرو» دارد:
« ایران، شاید سخت‌جان‌ ترین کشور دنیاست؛ به‌رغم تلخ کامی‌ها، ما حق داریم به کشور خود بنازیم. آن‌همه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، پروده ی این آب و خاک‌اند. به تولّای نام اینان است که به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنیم. ما امروز نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخی خود الهام بگیریم»
سخت ترین طوفان، درختان را می شکند اما «سرو» تا روی زمین خم می شود ولی هرگز کمرش نمی شکند و دوباره قامت راست می کند.

«من یقین دارم که ایران می‌تواند قد راست کند. کشوری نام‌آور و زیبا و سعادتمند گردد و آن‌‌گونه که درخور تمدن و فرهنگ و سالخوردگی اوست، نکته‌های بسیاری به جهان بیاموزد.
این ادعا بی‌شک کسانی را به لبخند خواهد آورد، لیکن آنان که ایران را می‌شناسند، هیچ‌گاه از او امید برنخواهند گرفت»

ایران را از یاد نخواهیم برد.
بدرود «محمدعلی اسلامی ندوشن»! بدرود!