اولین سنگر در برابر جهانی سازی وحشیانه!/آیا قدرت های متوسط هنوز مهم هستند؟

بیداری شیاطین قدیمی/جنگ جهانی سوم نرم است یا سخت؟

امریکا و چین در سالهای اخیر در حال انجام یک دوئل هستند که احتمالاً برای صلح جهانی غم انگیز است.  جهان این روزها جای ترسناکی شده است. پس از جنگ جهانی دوم و فروپاشی دیوار برلین و جنگ سرد، مردم جهان تا امروز این بی رحمی جهانی را دیگر احساس نکردند چراکه بلوغ این کشورها […]

امریکا و چین در سالهای اخیر در حال انجام یک دوئل هستند که احتمالاً برای صلح جهانی غم انگیز است.

 جهان این روزها جای ترسناکی شده است. پس از جنگ جهانی دوم و فروپاشی دیوار برلین و جنگ سرد، مردم جهان تا امروز این بی رحمی جهانی را دیگر احساس نکردند چراکه بلوغ این کشورها آنها را به سمت جهانی شدن و یکدل شدن پیش برد. چنگ خانمان سوز دوم چنان جان و مال بشریت را به یغما برد که ملت ها بر آن شدند منشوری را تنظیم کنند تا بر اساس آن ملت ها دیگر اجازه دست درازی به دیگر کشورها را نداشته باشند. منشور سازمان ملل که اولین بار نام صلح ورسای را به خود گرفت این روزها برای این بیماری خانمان سوز تدبیری ندارد. گرچه این سازمان از سوی بهداشت جهانی که یکی از زیرمجموعه های سازمان ملل به حساب می آید تقلاهایی می کند اما افراط گرایان جهان ترجیج می دهند با عدم همکاری با سازمان های بین المللی به سمت جهانی زدایی و حمایت از تولیدات داخلی خود بروند. رهبران صلح ورسای و خون های ریخته شده دو جنگ جهانی، دیوار برلین آلمان نازی و جنگ سرد را فراموش کردند. حتی اروپا جنگ با کمونیست را فراموش کرده و آنها راهی ندارند جز اینکه مانند توپ فوتبال میان چین و آمریکا پاسکاری شوند. ظاهرا بار دیگر اروپا مانند جنگ دوم و هجوم مهاجران در سال ۲۰۱۵ از جنگ های خاورمیانه به قاره سبز، سپر بلای ایالات متحده شده است. از بی تعهدی در قبال برجام تا وضعیتی کووئید ۱۹ و مذاکرات تجاری با چین! بله چین! این روزها کل جهان درگیر جنگ تجاری پکن و واشنگتن هستند. روزهای خانمان سوزی که از جنس جنگ نظامی و سخت نیست، بلکه سایه بیماری و سقوط اقتصاد همراه با گرسنگی بر سر جهان است. گوشه گوشه دنیا با وجود کرونا درگیری مرزی دیده می شود، هند و چین، قره‌باغ میان آذربایجان و ارمنستان، وضعیت ناامن عراق. زیاده خواهی اسرائیل برای الحاق کرانه باختری و تنش در منطقه، وضعیت بی ثباتی اقتصادی لبنان و شورش های مردمی، غارت نفت لیبی و سوریه، بسته شدن مرزها به روی یکدیگر به دلیل اپیدمی، موج مجدد آوارگان خاورمیانه از سمت ادلب و شمال عراق و لیبی، و در این میان ترامپ به فکر دیوار کشیدن نه تنها در مرز مکزیک بلکه بر کل جهان که همین دیوار است که این روزها جهان را ناامن کرده است. رئیس جمهور ایالات متحده با کلید زدن جنگ تجاری با چین جهان را به سمت دیگری کشاند.با خروج از توافقات مهم از جمله پاریس و توافق موشکی با روسیه ، کم کردن بودجه ناتو و تنش با آلمان نشان داد که این روزها خبرهای خوبی برای مردم جهان نیست. این دیوار با شیوع مجدد اپیدمی در جهان تا کجا ادامه خواهد یافت؟ آیا جنگ جهانی سوم نرم است یا سخت؟

 

امریکا، چین و کووید: بیداری شیاطین قدیمی

در همین باره  اکونومیست در گزارشی تحلیلی نوشت: فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ و اتحاد دوباره آلمان، به جنگ سرد بین دو جناح  غرب و شرق پایان داد و نئولیبرالیسم  را به وجود آورد که به علت بحران مالی درسال ۲۰۰۸ با مشکل مواجه شد.
زمانی که غرب با اثرات فاحش جهانی شدن (درگیری ها ، جنگ ها ، مهاجرت ، تروریسم و غیره) روبرو شد ، چین راه خود را برای تبدیل شدن به دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان پس از امریکا ترسیم کرد.

 دونالد ترامپ با مطرح کردن نظریه حمایت از تولیدات داخلی، در صدد برآمد هم متحدان اروپایی خود و هم چین را تنبیه کند ، چراکه چین را رقیب واقعی و خطرناک می دانست.
رئیس جمهور آمریکا با اتخاذ شعار «نخست امریکا» ، به شیوه خود  و ابطال پی در پی توافق های تجاری با اروپا ، توافق هسته ای با ایران و توافق نامه اقلیمی پاریس، از بین رفتن اعتماد به لیبرالیسم را ترجمه کرده است.

در این شرایط دگرگونی های مهم ،همه گیری کووید-۱۹ابتدا در چین و سپس در سایر نقاط جهان پدیدار شد و بدین ترتیب تجارت بین المللی و روابط بین دولت ها را مختل کرد. پکن برخلاف واشنگتن که درگیر درگیری های مختلفی در سراسر جهان شده است ، تمام تلاش خود را برای به دست آوردن سهم بازار در سطح بین المللی متمرکز می کند.

با وجود تلاش ها ی چین برای مهار این همه گیری، پیامدهای آن بر اقتصاد این کشور قابل مشاهده است.  در سه ماه اول سال ۲۰۲۰ ، رشد چین در مقایسه با مدت مشابه در سال۲۰۱۹، ۶٫۸درصد کاهش یافت. شرکای چین ، نیزخروج بخشی از سرمایه گذاری های خود  از چین را مورد بررسی قرار دادند.

 چین در مدیریت دیپلماتیک بحران کووید-۱۹ ، موفقیت کاملی نداشته است و مدتی به پنهان کردن وسعت همه گیری متهم شده بود و فقط مدیر کل سازمان بهداشت جهانی از آن حمایت کرده است.

امریکا  مدیر کل سازمان بهداشت جهانی را به علت روابط نزدیک وی با مقامات چینی به تبانی با پکن و سخنگوی چین در این سازمان متهم کرده است.

بیماری همه گیر کووید-۱۹ تزلزل سیستم اقتصادی نولیبرالی که از زمان سقوط دیوار برلین به وجود آمده را به بشریت یادآوری کرد.

 این همه گیری به طور متناقضی نقش حاکمیتی کشورها را به عنوان اولین سنگر در برابر جهانی سازی وحشیانه که اختلافات بین کشورها و ملت ها را گسترش می دهد ، دوباره برقرار کرده است.  در اتحادیه اروپا کشورها مرزها را برای محافظت از ملت خود بازگرداندند.

 اثر ناشی از این واکنش ها در برابر این بیماری تشدید ناسیونالیسم و اتخاذ حمایت بیش از حد از تولیدات داخلی بود. آغاز این روند مدتها قبل از همه گیری در اروپا و ایالات متحده ظاهر شده بود وایده های راست افراطی در مبارزات انتخاباتی معمول شده است. این روند می تواند منابع جدید بی ثباتی برای جامعه بین المللی باشد.

چین جایگاه خود را در صحنه بین المللی به عنوان یک بازیگر مهم و اساسی در روابط بین الملل نشان می دهد. امریکا که هر چه بیشتر منزوی شده ، چاره ای جز مذاکره برای ایجاد دوره جدید سعادت و صلح برای بشریت ندارد. چین هنوز مرکز ثقل جهان نیست ، اما در راه رسیدن به چنین وضعیتی است.

فقط چند جانبه گرایی چند قطبی می تواند به خواسته های بشریت پاسخ دهد. قدرتهای بزرگ اقتصادی باید مسئولیت خود را برعهده بگیرند تا نابرابری های فزاینده پس از این همه گیری بین شمال و جنوب را کاهش دهند.

در رویارویی با تهدیدات جهانی ، تنها همکاری های بین المللی براساس اصول  منشور سازمان ملل می تواند صلح و رفاه را برای همه مردم به ارمغان آورد.

آیا قدرت های متوسط هنوز مهم هستند

آسیا تایمز درباره وضعیت ناهمگون جهان می نویسد: هنگامی که کانادا در سال ۱۹۵۴ رهبری تلاش های غرب برای اجرای آتش بس در جنگ اندونزی را برعهده گرفت ، هدف عالی یک قدرت متوسط را دنبال می کرد.

دولت اتاوا در آن زمان اعلام کرد اگر کانادا در ایجاد امنیت و ثبات در آسیای جنوب شرقی مساعدت کند، ما در جهت منافع کشور خود و آرمان صلح حرکت کرده ایم.
ولی ماه گذشته که سربازان هندی و چینی درگیر جنگ منطقه ای دیگری شدند، کانادا نیز همانند بسیاری دیگر از قدرت های متوسط جهان سکوت اختیار کرد و برخی از ناظران کانادایی در رسانه های اجتماعی نوشتند که اتاوا از نقش حافظ صلح خود به نفع واقعیت چین درحال ظهور کنار رفته است.

این موضع تاریخی کانادا پرسش مهمی را در عرصه روابط بین المللی مطرح می کند : در جهان به شدت درحال دوقطبی شدن ناشی از  چین و امریکا، آیا قدرت های متوسط همچنان دارای اهمیت هستند؟

قدرت های متوسط یعنی کشورهای قرار گرفته در فهرست ۲۰ اقتصاد جهان و دارای کمترین تهدیدات علیه همسایگان خود در خلال ده ها سال گذشته که نیروی متوازن کننده میان امریکا و چین بوده اند.
ژاپن در سال ۲۰۱۸ تلاش کرد پس از خروج ترامپ از توافق پیمان همکاری دو سوی اقیانونس اطلس (TPP) این توافق تجاری بین المللی را نجات دهد که نتیجه آن باقی ماندن همه اعضا مگر امریکا بود.

به دنبال این ماجرا، دیپلماسی قدرت متوسط دهها سال به شکل دادن هنجارهایی از کنترل جنگ افزار شیمیایی گرفته تا تاسیس روند نوین حفظ صلح  و بسیج جامعه مدنی پرداخت.

پس از سرکوب فعالان دمکراسی به دست چین در سال ۱۹۸۹، قدرت های متوسط به حمایت از قطعنامه های سازمان ملل و حتی اعمال تحریم های سخت علیه چین پرداختند ولی با افزایش نفوذ منطقه ای چین، تمایل این قدرت ها به چالش آفرینی در برابر چین رنگ باخت.

بخشی از چالش امروز در برابر قدرت های متوسط ، ائتلاف آنها باقدرت های بزرگ است زیرا نفوذ آنها ناشی از  حضورشان در کنار ابرقدرت برتر جهان یعنی امریکا بوده است ، ولی با توجه به رقابت میان چین و امریکا حمایت واشنگتن از این قدرت ها تضعیف شده است.

با شیوع گسترده کووید ۱۹ ، عصر تازه ای برای قدرت های متوسط  فراهم شده و کشورهایی مانند فرانسه، ژاپن و آلمان اقدام به کمک های چشمگیر بین المللی  کرده و درخاورمیانه نیز ، امارات متحده به بیش از ۷۰ کشور کمک رسانی کرده است.

هارش وی پانت، استاد روابط بین الملل در هند، می گوید واکنش جمعی قدرت های متوسط نشانه ظهور قدرت های منطقه ای و دارا بودن ظرفیت های مهم و تمایل آنها برای نفوذ بر دستورکار جهانی است.
اگر قدرت های متوسط بتوانند مستقل از امریکا و چین، الگویی از همکاری های بین المللی را شکل دهند، قدرت آنها در مقایسه با گذشته افزایش خواهد یافت.

به گزارش خبرآنلاین، وضعیت جهان نشان می دهد که اوضاع جهانی آن آرمانی که کشورها پس از جنگ جهانی دوم دنبال می کردند به یک رویا تبدیل شده است. جنگ تجاری که آمریکا با چین در دوره دولت ترامپ آغاز کرد نظم نوین جهانی را تا حدودی بر هم ریخته است و همچنین نظریه جهانی شدن که در دوره دولت اوباما به اوج خود رسید را زیر سوال برده است. افراط گرایی از غرب و شرق جهان به مرحله خطرناکی رسیده است و این مساله در سایه اپیدمی مجدد سقوط اقتصاد جهانی را تحت شعاع خود قرار داده تا جایی که این روزها ملت ها تنها به فکر نجات خود هستند نه هم نوعان خود!

برخی تحلیلگران معتقدند جنگ احتمالی سوم ممکن است مانند جنگ سرد و نرم باشد چراکه وضعیت اقتصادی جهان کشورها را برای یک جنگ فرسایشی تمام عیار باز می دارد. البته شرایط جهانی به شدت به انتخابات امریکا بستگی دارد.