گفتگو با محمد امین چیت گران نویسنده و پادکستر

صدای شما به درد نمی خورد،خدا حافظ

  (آنقدر فشار ذهنی سانسور روی داستان نویس زیاد است که دست به خود سانسوری می زند) در میان انبوه دل مشغولی های فرهنگی  امروز جوان ایرانی که توانسته او را از جذبه  دنیای مجازی دور کند ،رادیو های پادکستی  جایگاهی ویژه دارد.  با سقوط تدریجی جایگاه رسانه های سنتی مثل تلویزیون و همه گیر […]

 

(آنقدر فشار ذهنی سانسور روی داستان نویس زیاد است که دست به خود سانسوری می زند)

در میان انبوه دل مشغولی های فرهنگی  امروز جوان ایرانی که توانسته او را از جذبه  دنیای مجازی دور کند ،رادیو های پادکستی  جایگاهی ویژه دارد.  با سقوط تدریجی جایگاه رسانه های سنتی مثل تلویزیون و همه گیر شدن فضای مجازی زمینه مطلوبی برای پر کردن گسل های ایجاد شده در این تحولات با این مدیوم در حال گسترش بوجود امده است. اگر چه رادیو های پادکستی در مورد بازه زمانی انتشار به رعایت مو به موی قواعد رادیو های سنتی تن نمی دهند، اما اصرار اهالی آن بر به کار بردن این نام به عنوان پیش وند ، در حقیقت تاکیدیست برنیاز رجعت به آن حس نوستالژیک رادیو در دوره سقوط جعبه جادو  . از طرف دیگر تلاش پادکستر ها که اغلب بر پر رنگ کردن نسبت کارشان با  امور فرهنگی همچون معرفی مجلات و کتب و موسیقی های تازه منتشر شده ، متمرکز است در کنار سرانه مطالعه پایین در سطح  ملی که حتی با افزودن آمار خوانش ادیه و صحف دینی به زور خود را به چند دقیقه می رساند به عنوان آفتی عمومی ، عمیق  و همه گیرکه دیگر کتمانش هم دردی را دوا نمی کند ، توجه به این موضوع را  در جهت آشتی دوباره نسل جدید با مطلعه و کتاب دارای اهمیت کرده است. به عنوان مخاطب این مدیوم همیشه از کیفیت تولید محتوا ، که بدون واسطه دستگاه های عریض و طویل دولتی  به شایستگی و در اوج ذوق ورزی تولید و با توجه به نیاز مخاطب ، کاملا به روز عرضه می شود احساس رضایت می کنم و این را در بسیاری از مخاطبان پرو پا قرص رادیو های پادکستی نیز دیده ام .در میان انبوه نامهایی که به صورت تخصص در حال تولید محتوا در این عرصه هستند نامهایی همیشه پررنگتر و درحال جذب مخاطب و اعتبار بیشتر هستند .در بین این نامها  حتما از علی بندری و “چنل بی”  و “رادیو دیو”کم کار  اما بدون نقص و “رادیو بندر تهران”  که موفق شدم  با پادکستر وخالق اش محمد امین چیت گران ، فعال حوزه داستان نویسی که در سفر اخیرش به شیراز  برای تدارک ضبط برنامه نوروزی اش  گفتگویی کنم  که اینجا  شما را به شنیدش دعوت می کنم . او دلبستگی  عمقی به شیراز داشت که مرا مصمم کرد تا پای حرفهایش بنشینم .

لطفا خودتان را  معرفی و در  بگویید درچه زمینه ای فعالیتتان دارید؟

محمد امین چیتگران متولد اسفند ۱۳۶۸ داستان نویس و پادکستر. کار پادکست را از اذر ۹۳  با داستان شب شروع کردم که هنوز هم ادامه دارد و هر شب یک قصه کوتاه صوتی منتشر می کنیم و اکنون به شماره ۱۵۰۰ رسیده ایم . این اتفاق رخ داد خوبی بود . زمانی که ما ماجرا را شروع کردیم .چیزی به اسم کانال در شبکه های اجتماعی ایجاد نشده بود و همه چیز نهایتا به گروه محدود می شد. یک روز خیلی اتفاقی از طریق رضا موسوی ،عکاس و کارگردان تئاتر ، رامبد جوان و نگار جواهریان به یک گروه ۵۰  نفره اضافه شدند ،گروهی که هر شب خودم در آن داستان می خواندم  . یک شب رامبد جوان پیام داد که می خواهم داستان بخوانم  ، داستانی که  او خواند  باعث شد  کار گل کند و از یک گروه که نهایتا۲۰۰  عضو را می پذیرفت داستان شب  به ۶۴ گروه ۲۰۰ نفره افزایش  پیدا کرد. از اینجا بود که کار من شروع شد ،اپلود کردن کارها در ۶۴ گروه روزی ۱۵ دقیقه وقت روزانه من را می گرفت از گروه یک تا ۶۴ تا این که کانال توسط اپلیکیشن های شبکه های اجتماعی ایجاد شد . از آن به بعد مخاطب های زیادی پیدا کردیم  و سعی کردیم هویت بصری در کارهایمان ایجاد کنیم .در همین زمان یک سری سفر داستان خوانی راه انداختیم که در شهر های مختلف از جمله در شیراز دو برنامه داستان خوانی  در سال ۹۴ و۹۵ داشتیم .  اما در حقیقت داستان شب برای ویژه برنامه های نوروری اش شناخته می شود .این برنامه ها یک سری پادکستهای طولانی تر را شامل می شود که قصه خوانی ها توسط سلبریتی ها با میکسی از شعر،موسیقی به صورت یک مجموعه یا پادکست در می آید که اقبال خوبی هم  به آنها شده است . دومین سری کارهای پادکستی من رایدیو بندر تهران است که برای من حس خاصی دارد .هم مخاطبش با داستان شب متفاوت است و همینطور در داستان شب با تیپ های خاصی مواجه هستیم ،بازخوردی که روابط عمومی ما  گرفته این موضوع را برای من روشنتر کرد . رادیو بندر تهران برای من شخصی تر است . جایی است که دغدغه های فرهنگی،اجتماعی و سیاسیم را می گویم  یا به اصطلاح غر می زنم و آهنگهای مورد علاقه ام را پخش می کنم  ،جایی که با مخاطب راحت ترهستم و مخاطب می تواند با درونیاتم از طریق انتخابهایی که در آن پادکست وجود دارد رو شود .

چطور شد که به سمت ضبط برنامه یا به اصطلاح رادیوهای پادکستی کشیده شدی؟

سال ۸۹ به خانه رادیو که دز خیابان جردن است رفتم و تست صدا دادم .تست صدا سه مرحله ای بود .مرحله اول و دوم را قبول شدم .مرحله سوم در مقابل گروهی از سن بالاهای رادیو قرار گرفتم . متن را خواندم و گفتند(( صدای شما به درد نمی خورد  و خدا حافظ)) .برای منی که عاشق رادیو بودم ، منی که طرفدار فرشید منافی  بودم و کارهایش را دنبال می کردم و برنامه های روی خط جوانی ،پنج عصر را از دست نمی دادم  و علاقه ای که هنوز هم هست خاطره ای بود ناموفق که اسمش روی کارم ماند و بندر تهران شد “رادیو بندر تهران”. اگر چه کار من در مواردی ممکن است با نرمهای رادیو متفاوت باشد ،اما این که بند تهران مثل رادیو کنداکتور دارد و زمان پخشش همیشه ثابت و مشخص است ما را به را دیو خیلی نزدیک کرده است و می توانم از لفظ رادیو استفاده کنم.

خود بندر تهران هم خیلی اتفاقی از داستانی که نوشته بودم به نام “روح سرگردان بندر تهران” که آن را در داستان شب هم خواندم آمد .این با آهنگ بندر تهران گروه “بمرانی” این اسم را به نتیجه رساند وکامل کرد . بندر تهران  به جز خودم هیچ عوامل فنی ندارد فقط بحث هویت بصری وگرافیگ کار برعهده دنیا قنواتی زاده است که خیلی اتفاقی با یک فراخوان به ما اضافه شد ،زمانی که برای یک گرافیست  آگهی دادم .ایشان پیام دادند  وبعد از دیدن کارهایش که بسیار هم خوشم آمد همکاریمان شروع شد . کار هویت بصری بندر تهران گاهی از خود پادکست هم بهتر می شود.بقیه کارها از تامین محتوی تا ادیت کار خودم است .

آینده کار پادکستر ها را چطور می بینی ؟

الان کار به شکلی شده که هر ایرانی یک پادکست دارد.در همایش پادکستر ها که مدتی پیش بود هم گفتم تنها کسی که در کشور ما پادکست ندارد مادر من است.شرایط ضبط کار هم به حدی ساده شده که با موبایل هم می توان پادکست تهیه کرد. اتفاق، اتفاق بدی نیست ولی ما با حجمی از تولید محتوا روببرو هستیم که به ان اندازه شنونده وجود ندارد . اما داستان شب و چنل بی کار علی بندری دنیای پادکست در ایران را به جلو هل دادند .اما فکر میکنم تا ۵ سال آینده تعداد پادکستها به ۲۰ عدد کاهش یابد ولی همانها خیلی شنیده شوند .

در مورد تولید محتوا به صورت زیرزمینی چه نظری داری و چرا با وجود رادیو و تلویزیون رسمی  به اینجا رسیده ایم؟

اکنون رادیوی ما آن جذابیتی که باید داشته باشد را ندارد و احساس می کنم از تحولات عقب افتاده است .از نسل هم همینطور  .کسی که متولد ۱۳۸۰ بوده الان نزدیک به ۱۸ سال سن دارد ولی سلیقه او را نمی شناسند .در یک دوره ای که دوره اخیر و طلایی رادیو بین سالهای ۸۶ بود رادیو در کشور  با رادیو جوان احیا شد ولی الان چیزی که سلیقه مخاطب را پوشش دهد وجود ندارد .

باز شدن فضا برای فعالان این حوزه چه تاثیری روی کیفیت ، نرمها و جذابیت  رادیو و تلویزیون ملی دارد؟

این همه پادکست تولید می شود با محتوایی که در حقیقت مرزها وخط قرمز های صدا و سیما را نه تنها رد می کند بلکه درمی نورد اما چه اتفاقی می افتد ،آیا آمار جرم و جنایت را بیشتر می کند . این سیاست هرچه قدر هم ایدئولوژیک باشد، من آن را درک نمی کنم.چه ایرادی می تواند داشته باشد که یک موجی را در رادیو به پخش همین پادکستها اختصاص دهند .این پادکستها که هر کدام چندین هزار مخاطب دارند یعنی دارند شنیده می شوند .اینها هم از فضا نیامده اند من هستم و شما که داریم این ها را گوش می کنیم . سلیقه های مختلفی که در این پادکستها نمایش داده می شود و همان چیزیست که خیلی خوب می شود که به عنوان مخاطب  به این شکل به سلیقه آنها پاسخ داده شود .این یعنی برطرف کردن نیاز مخاطب . من در داستان شب در۵ سال  ۱۵۰۰ شب برنامه تولید کرده ام .چرا رادیو نباید از این حجم کار که رایگان هم هست استفاده کند . ۴۰۰ کار دارند که همان ها را تکرار می کنند .

از این حجم کار روزانه برای تولید و پخش پادکستها به صورت روزانه خسته نشده ای؟

واقعا خسته شده ام دوست دارم به سفر بروم . هر شب منتظر ساعت یازده بودن برای فرستادن کار  آدم را خسته می کند آن هم برای یک مدت طولانی و حتما برای مدتی به مرخصی خواهم رفت .

البته در داستان شب یک تیم مرا همراهی می کنند .مریم آغاجانی روابط عمومی،اشکان فروتن گرافیست ومحمد جواد گرجی هم که حدود هفت ماه است به ما اضافه شده بخش ادیت را انجام می دهد که باعث شده بار این قسمت از دوش من برداشته شود . همینطور مریم عطار که بحث هماهنگی ها و مدیریت رویدادها  انجام می دهد .اما من این پنجمین سالی است که عید نوروز تهران هستم و همین باعث آن چیزی شده که بگویم خسته شده ام .ضبط برنامه های نوروزی که با حضور سلبریتی ها  انجام می شود تا ۲۸ اسفند طول می کشد و از ۲۸  انتشار پادکستها شروع می شود . من باید در خانه بنشینم در حالی که میکروفن جلویم روشن است  و ضبط و ادیت کنم  تا روز ۱۳ فروردین  که همه جا تعطیل است وهمه دنیا در سفر هستند .مثل یک تکه آجر در باکس مونتاژ می نشینم تا کار جلو برود .

در مورد کارهای مکتوبی که داری برای ما بگو؟

الان یک کتاب منتشر کرده ام  به نام ” روح سرگردان خیابان بهبودی” که متاسفانه از وقتی کتاب دومم “مرلین منرو غمگین نیست ” را می نویسم از آن بدم آمده است ،دلیلش  را هم نمیدانم .الان که فکر می کنم  اصلا نمیدانم چرا چاپش کرده ام .ولی کتاب مرلین  را خیلی دوست دارم و امیدوارم ارشاد هم همکاری کند و این کتاب را بتوانم به چاپ برسانم .البته احتمال همکاری با چاپ های الکترونیکی هم دور از ذهن نیست .آنقدر فشار ذهنی سانسور روی داستان نویس زیاد است که دست به خود سانسوری می زند وخودش برای جلوگیری از حذف های احتمالی سعی می کند با پیش دستی مانعش شود .

کدام گرایش ها را در ادبیات داستانی بیشتر دوست داری؟

من دو ژانر و البته بهتر است بگویم سه ژانر را خیلی می پسندم  اول رئال که قصه ایست که از اول شخص روایت می شود ودارای دانای کل است .دوم روایت است و سوم که من اسمش را وقایع نگاری گذاشته ام کاری که در مرلین مونرو غمگین نیست هم انجام داده ام شامل  یک اتفاق تاریخی است  که به روایت تاریخی وفادار ، اما قصه و داستان پشت رویداد را عوض می کنم و نتیجه اتفاقی می شود که لزوما همان اتفاقی که در واقع رخ داده است نیست .

چرا سرانه مطالعه در کشور ما این حد پایین است؟

یک بار در سال ۹۴ به هتل سنتی نیایش رفتم .توریستهای زیادی برای دیدن بافت قدیم شیراز به آن جا می آمدند. کلافه شده بودم وقتی می دیدم آنها موقع غذا کتاب می خوانند ،موقع چای  خوردن کتاب می خوانند و خسته  هم نمی شوند ،من به عنوان نویسنده و کسی که ادعای کتابخوانی دارد از توان  و ممارست که در کتابخوانی دارند متعجب می شوم . با یکی از انها  که از مسیر ترکیه به ایران آمده بود  صحبت می کردم ،حرفی زد که واقعا خجالت کشیدم .او می گفت من چهار ماه است وارد ایران شده ام و مسیر ارومیه  و تبریز تا شیراز را پیموده ام  در این مدت فقط دست ۸ نفر کتاب دیده ام .  همه اینها را در نظر بگیرید ، بعد امار ۲۰ دقیقه ای برای سرانه کتاب اعلام می شود ،واقعا آدم  را بهت زده  می کند تازه وقتی به ریزآمار هم دقت کنی  میبینی آمار ادعیه و قرآن  قسمت زیادی را به خود اختصاص داده است .با این  شرایط  نصف سرانه کشور روی دوش مادر بزرگ من است  چون از صبح تا شب در حال خواندن قرآن است  . همین حالت در مورد فضای مجازی هم هست و نمی تواند به سرانه مطالعه اضافه شود .

این خیلی حرف سنگینی است که طرف خارجی که چهار ماه است و مستقیم با مردم در تماس است و در حال سفر  وحتما برای همین از ما دقیقتر و نزدیکتر به موضوع نگاه میکند این حرف را بزند .باید برای این داستان چاره ای پیدا کرد .

این که افرادی را می بینیم که حوصله کتاب خواندن را ندارد  برای این  است که در زندگی به جایی رسیده است که نباید برسد.این که فیلمی مثل هزارپا آمار فروش را می شکند آن هم با آن همه شوخی کمر به پایین ،دلیلش این است که ذائقه عوض شده است حال این که چرا این اتفاق افتاده یا این که چرا یک کتاب بی محتوا به چاپ سی ام می رسد  آن هم زمانی که کلیدر دولت آبادی خاک می خورد .وقتی با تمام این موارد شخصی را می بینی که می گوید کی حال داره کتاب ده جلدی بخواند چه باید کرد . ۲۵ سال انتظار در صف نوبل ادبیات و این همه تلاش ،اگرمن و تو نخوانیم چه کسی باید بخواند.نمی دانم مسئول اعلام سرانه مطالعه کیست اما فکر نمی کنم این کار درست انجام شود . ایراد مردم ما این است که کتاب خواندن را کار وقت اضافه  ومتعلق به اوقات فراغت و تفریح می دانند.

خواننده مورد علاقه ات کیست و بهترین هنرمند زیرزمینی ایران چه کسی می دانی؟

هر بار که محسن چاوسی گوش میکنم برایم یک اتفاق درونی است.اهنگ مورد علاقه ام هم “تو در مساحت بارانی” که نتوانست مجوز بگیرد است . قطعه ای که بن مایه اروتیک دارد  و چاوشی عجیب وبدون نقص ان را اجرا کرده است . بدون شک چاوشی یک بخ جامعه را با شعر های مولانا آشتی داد چه سبکش مورد علاقه ما باشد چه نباشد .آدمی که به وضوح بازاری نیست آدمی که دقدقه عجیبی دارد  ومشخص است که پول دقدقه اولش نیست .بعد از او هم فرهاد مهراد .به نظر من موفق ترین هنرمند زیر زمینی که در ایران کار میکند یاس است .

 

 به عنوان کسی که دغدغه ادبیات داستانی دارد ،تاثیر اجتماعی ادبیات را در کدام موارد می بینی؟

مطالعه و خواندن رمان ،ادبیات و هر چیز که فکرش را بکنید  تاثیر خودش را دارد .ولی باید برویم و بخوانیم تا مشخص شود چه تاثیری دارد .روی هر آدمی یک تاثیری دارد که با بقیه هم تفاوت دارد .تاثیر اجتماعی زیادی دارد .من خودم در جوانی آدم  پرخاشگری بودم و کافی بود کسی به من نگاه چپ کند تا درگیر شویم .بعد از خواندر رمان کلیدر محمود دولت آبادی  یرای من اتفاقی افتاد  که دیگر آدم پرخاشگری نبودم .این تاثیر اجتماعی است که  یک آدم بالقوه خشمگین بایک کتاب ده جلدی در مدت یک سال تبدیل به آدمی می شود که بالفعل خشمکین نیست .

تاریخ معاصر  در سبک کاریت تاثیر قابل توجهی دارد دلیل آن چیست؟

من آدم نوستالژیکی هستم و مدام دارم به گذشته بک میزنم و ارجاع می دهم .این به خاطر خانه مادر بزرگم است .محیطی که در آن زندگی می کنم .یک خانه قدیمی که متعلق به ۸۶ سال پیش است ،اگر نخواهم هم  به طریقی کشیده می شوم ،تاثیر محیط پیرامون یا تاثیر محیط  ،چیزی که در اپارتمان رخ نمی دهد  این موضوع برای من یک عامل تاثیر گزار بوده است .

نویسنده های مورد علاقه ات در رمانهای خارجی زبان و فارسی چه کسانی هستند؟

بین ایرانی ها ،محمود دولت آبادی و سیمین دانشور و میان خارجی ها ،داستایفسکی و موریکامی به این دلیل که ریالیست است .

جلسات کتاب خوانی که داشتی  چقدر روی آشنایی ومطالعه تاثیر داشته است؟

گاهی وقتها کتابهایی که انتخاب می کردیم و می خواندیم ، صدر پر فروشهای کتاب شهر تهران می شد .مثل سووشون دقیقا در شش ماهی که ما می خواندیم ،شش ماه این عنوان را حفظ کرد .اما مساله این است که ناشری که این همه روی کتابش اطلاع رسانی وکار می کنیم هم اعتراض می کند .این به خاطر کپی رایت نیست .کتاب میشل اوباما را چهل ناشر همزمان ترجمه و چاپ کردند ،این چه کپی رایتی است .مگر به ناشر خارجی حق کپی رایت می دهید ، با ترجمه ای که مشخص نیست محتوایش چیست .

در مورد  راه اندازی تلویزیون خصوصی  چه نظری دارید؟

به نظر من ایجاد تلویزیون خصوصی کمکی نمی کند ،چون باز هم به همان مشکلات سانسور ختم می شود .چپ و راست هم فرقی نمی کند .موضوعی که خود سانسوری ما هم به آن کمک می کند .

برای استفاده از محتوای رایگان این رادیو پادکستی می توانید نام رادیو بندر تهران و داستان شب را در برنامه های پادکست گیر @bandaretehranو  @dastanshabاا سرچ یا در کانال تلگرام این دو رادیو عضو شوید .